روز اخری شبیه مادری
تو پیرن کهنه تماشایی تری
من و یاد بابا میندازه صدات
حسنم رو میبینم توی چشات
همه هستی خواهر به فدات
روی مرکب تا نشستی خمیدم
یه کم اهسته که دیگه بریدم
می بری نور نگام پشت پای تو میام
اب که نیست میریزه اشکام از چشمام
جای گل سنگ تو دستای همه
بمیرم برات عزیز فاطمه خورشید اسمون خیمه بمون
یه دونه سه شعبه مونده تو کمون
دلم و میلرزونه نیزه هاشون
نرو سمت اب که زهرت می کنن
با نوک یه نیزه نحرت می کنن
همه ترسم اینه چشای من ببینه
یه حرومی روی سینت بشینه
خواهرت خیلی داداش پس میخوره
اخ بمیرم که موهات دست میخوره
با خاکا صورتت اشنا میشه
سر تو به زور نیزه جا میشه
تن تو مهمون بوریا میشه
سر عباس و رو نی تا ببینم
تو همین خیمه سوخته میشینم
بدون پشت و پناه بی علمدار و سپاه
میشه روزگار من شام سیاه
مجموعه آرشیو مداحی حاج حسن خلج دانلود گلچین مداحی حسن خلج