مباد کوبه ی در را کسی به در بزند
چنان که نعرهی آن شعله بر جگر بزند
در انتظار نشسته ست پشت در هیزم
که با اشاره ای آتش به خشک و تر بزند
به غیر خانه ی بانو کجاست در این شهر
که جبرییل به آن لحظه سر بزند
به قصد ضربه به او، تازیانه بالا رفت
فرشته ها همه گفتند وای اگر بزند
خدا کند که نبینند کودکان علی
مقابل همگان دست بر کمر بزند
اگرچه بال و پرش را شکسته اند ولی
شده مجاب که در عرش بال و پر بزند