نمی خواستم مثه اشکاش، یه روز از چشاش بی افتم
ندونستم زیـــــر پاهــاش سنـگی بی قیمـت و مفـتم
آ رزوم بود با وجودم مثه روحم آشنا شه
واسه فریاد غرورم بــــال پرواز صدا شه
♪♪♪
گم شدم تو شب چشماش بلکه عاشقم بدونه
واسه سر سپردگیهـــاش دیگـــه لایقــم بدونه
♪♪♪
اما امروز یه غریبه ست که فقط به من می خنده
دل و دیــــوونه میـــدونه در رو دیــــوونه می بنده
چی شده اونهمه احساس اینو هــرگز نمیدونم
دیگه بسمه شکستن ، نمی خوام عاشق بمونم