گیسوی تو دلربا مرا سوی تو هی دوان دوان
میکشد و مرحبا بر این جمال تو که
مومن بشد به کفر و در بند چشمون تو افسون کنان
در پس تو کل جهان، کل جهان در کف آن
چاله زیبای تو آن لحظه ی لبخند
♪♪♪
مستی انگور به گور میبرد آن مستی
چشمان تو که الکل آن همچو
عسل بر دل و جانم خوش آید
تو جان بخواه قاتل غم های گذشتم
که گذر کردن از این جان برایت
چه خوش آید چه خوش آید
♪♪♪
جانم به فدایت گیسو بلندم
فرهاد به فدایت شیرین لوندم
زیبای زمانه دردانه ی بی نقص
تو پادشاه و من لشکر بندم