ببین به دامن حرا
شکوفه های نور را
به جان صخره ها ببین
ترانه حضور را
زلال نور می چکد
ز اوج سبز آسمان
صدای نور می رسد
ز بی کران ز بی کران
ببین بهار تازه را
که از افق برآمده
ز عطر جاودانه اش
شب سیه سرآمده
ببین نثار می کند
زمانه گل به پای او
و زنده می شود زمان
ز عطر آشنای او
رسول مهر آمده
که مژده خدا دهد
و با کلام روشنش
زمانه را صفا دهد
شکفته باغ زندگی
ز عطر سبز نام او
ز نغمه محمدی
ز مژده قیام او