صاف باید تو بیایی در گوشم بزنی
خواب این عاشق دلباخته بر هم بزنی
صاف باید تو بیایی و به کتخنده من
از سر قصد و غرض دکمه ی ماتم بزنی
تو اگر کوک شود ساز دلت در ایوان
میدهم آش پر از عشق مرا هم بزنی
شانه ات لانه ی من شد به پر سهره قسم
میگذارم همه شب یکسره رنگم بزنی
تو تماشایی ترین منظره بکر منی
عاقلم کن که خودت پنجره فکر منی
با توام ای غزل داغ پر احساس دلم
تو طنین و نفس و حنجره ذکر منی
منکه دیوار به دیوار تو را جار زدم
هر کسی غیر تو را در دل خود جار زدم
طبق عادت به خیال خوشم آن لحظه ناب
بوسه ات را به سر دکمه تکرار زدم