متن آهنگ ( متن ترانه ) دردانه صالح آقایانی و فاطمه آقایانی و میلاد خانی

بسم رب الزهرا

نمی دانم رو به کجا بایستم
دست دلم می لرزد به روی سینه بیاید
اصلا نمی دانم با چه رویی سلامت کنم.

رو به هر طرف که می کنم تمام بچه هایت کوچک و بزرگ ضریحی دارند چه طلا ، چه نقره…
سخت است مادر داشته باشی ندانی کجا باید به دیدنش بروی
بوی غربت می رسد از خاک پاک بی نشانت

از قدیم گفته اند سفره ای که مادر پهن کند، دختر جمع می کند
از دامن مادری که هیچ تجارتی از یاد خدا غافلش نکرد
دختری تربیت شد که کوه طلای خواستگارانش را به کاه گلین خانه ی علی نداد.
دختری که یک دنیا به مال دنیا بی تفاوت بود
کیفیت رزق تنها شتر پر برکت علی را به کمیت سود صدها شتر بی برکت دیگران ترجیح داد.

دختری که از دریای اموال مادرش تنها مروارید سیرچشمی صید کرده بود
نه سال چیزی جز یک انار نخواست تا انار دل مولا ترک برندارد.

قرآن پر است از خاطرات تو با علی
از انفاق لباس عروسی ات گرفته تا بخشش انگشتر همسرت

عادتکم الاحسان .. سجیتکم الکرم

تویی که قرآن گواه سه روز بخشش افطاری توست فدک را خواستی تا مسکین و یتیم و اسیر بیشتری را کمک کنی

فاطمه!
انسیهُ الحورا صدیقهِ طاهره راضیهَ مرضیه

تو
فقط و فقط
قباله ی فدک را برای قوام اسلام خواستی

وقتی بهشت زیر پای توست دیگر احتیاجی به این تکه خاک نداشتی

این بهانه ای شد
هنوز آب کفن حضرت رسول خشک نشده بود که برای تو آتش آوردند. . .
گویی میخ محکم آیه تطهیر به دل سنگشان فرو نرفت
که با فشار در ، به پهلوی تو مسمار فرو کردند. . .
عجب سلسله ناصالحی بودند که ثلث سادات جهان را پشت در کشتند. . .
از آن زمان که کشتی آرامش حیدر پهلو گرفت دیگر هیچ دریایی آرام نگرفت. . .
و از آن زمان که بنای کوچ در کوچه گذاشته شد
دیگر هیچ پرستویی شادمان به آشیان بازنگشت. . .
اما از انکسار بیعت این نااهلان بعد از رحلت پدر بود که دردهای کوثر کثیر شد. .