بخون در کشی، خاک من، دشمن من
بجوشد، بلند در بلند، گلشن من
تنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی،
جدا سازی از خصم، سر از تن من
کجا میتوانی؛ ز قلبم ربایی؛
تو عشق میان من و میهن من
من ایرانیم آرمانم شهادت
تجلی هستی، جان کندن من
من آزاده از خاک آزادگانم،
گل سرو می پرورد دامن من
نه تسلیم و سازش؛ نه تکریم و خواهش
بتازد به نیرنگ تو توسن من
کنون روز خلق است، دریای جوشان
همه خوشه ی خشم شد، خرمن من
بلند اخترم، رهبرم، از ره آمد
بهار است و هنگام گل چیدن من