همشون مثل مسافر توی نیمه های راهن
لبا بسته،چشا گریون
همه جا رنگ زمستون
تا دلت بخواد پرنده
همه زخمی،همه بی جون
♪♪♪
شبامون یه تخته سنگه
آسمون کبودی رنگه
میدونی حوصله ای نیس
توی سینه دلِ تنگه
یه طرف درای بسته
یه طرف بغض شکسته
♪♪♪
توی کوچه ها خزیدن
با پای زخمی و بسته
آدمک گلا بی گلدون
خونه درختا ویرون
باغچه ها مثل کویرن
لباشون تشنه بارون
♪♪♪
آدمک فاییده نداره
پشت در بگن بهاره
وقتی پروانه رو گلها
حسِ پر زدن نداره
♪♪♪
توی این همه هیاهو
منم اینجا نگرونم
جای دست مهربونش
دست پاییِزِِرو شونم