نه فرشته ام نه شیطان کیم و چیم همینم
نه ز بادم و نه از آتش که نواده زمینم
منم و چراغ خردی که بمیرد از نسیمی
نه سپیده دم به دستم نه ستاره بر جبینم
♪♪♪
نه فرشته ام، نه شیطان کیم و چیم همینم
منم و ردای تنگی که بجز منش نگنجد
منم و ردای تنگی که بجز منش نگنجد
نه فلک بر آستانم نه خدا در آستینم
♪♪♪
نه حق حقم، نه ناحق نه بدم، نه خوب مطلق
سیه و سپیدم ابلق که به نیک و بد عجینم
تب بوسه ایم از آن لب به غنیمت است امشب
که نه آگهم که فردا چه نشسته در کمینم
♪♪♪
منم و ردای تنگی که بجز منش نگنجد
نه فلک بر آستانم نه خدا در آستینم
نزنم نمک به زخمی که همیشگی است، باری
که نه خسته ی نخستین نه خراب آخرینم