باباشونو میبریم با پا بند چقدر زود
حال ما رو میگیرین شما چقدر خوب
چن سال ساکت بودیم زیر میکروفن قطع بود
زکر این خاطرات برامون سخت بود
اینجا زندانه دور و برت پر میله
هر کی بدونه اینجا بودی سریع از دورت میره
اینجا آسمون آبی نیست شباش مهتابی نیست
اینجا وعده ی کامل و بعدش دیوان شاهی نیست
هر ثانیه معادل میشه این تو با یک سال
اینجا زیر ذره بینه همه چیت حتی یک خال
تو که تو خونه واسه خودت بودی سردار
اینجا واس یه لقمه نون باس بشی شهردار
فرقی نمیکنه وکیل بندی تو یا که کف خواب
اینجا واس دیدن فامیلت هستی تو کف خواب
اینجا هر کی جم بخوره صد تا مامور میپانش
تازه باس راس ده کله رو بزاری رو بالشت
وقتی بچه میبینه بابا پشت میله هاست
فریاد میزنه مامان بابا بی گناست
ما بچه بودیم که بابامونو بردن
چقدر زیاد بودن اونا که حقو خوردن
اونا که سر سفره مون بودن اونا که باید باشن نیستن رفتن
ملاقاتت میان اگه برسن به واحد
یعنی دیدن بچت وابسته به اقبالت
دیگه داره دق میکنه این زن خسته
بچه کل مسیر داد گریه بابا بسه
زنگ میزنی حال بابا ننه تو بپرسی خب
وقت نداری کامل بدی تعریف و توضیح تو
…