از غم دل ناله ها دارم
نباشد دردم را دوایى
کجایى اى ساقى کجایى
جامى که مرا دیوانه کند
با هستى خود بیگانه کند
اثر نکند ناله زارم
♪♪♪
تا کى از بر من جدایى
دور از دیده من چرایى
اى مستى جان از باده تو
جامى که منم دلداده تو
♪♪♪
خسته دلى دارم ز فتنه گردون
که در سبویم جاى مى خون مىریزد
عاشقم و سوزد شرارِ غم جانم
اگر بر آرم آه از دل آتش خیزد
♪♪♪
آمد جان به لبم
وز دل جدا نشود تاب و تبم
گریان و شمع سحر روز و شبم از تنهایى