چشم هاتان غرق در خون
دست ها غرق دعا بود
بازوانی که انگار
دست هایی از خدا بود
قلبتان سرشار احساس
یا علی گویان و گریان
هر نفس جستجوی
پیکر یاران بی جان
وصف دردت گفتنی نیست
ای گذشته از تن و جان
غرق دود و آه و آتش
خاطرات تلخ و شیرین
هم قطارانی که ماندن
زیر این آوار سنگین
شانه هاتان شد خمیده
از صدای کودکی زار
آن که در دامان مادر
بحر بابا مانده بیدار
آه صدای مادرانه
چشم در راه عزیزان
آنکه گیرد آخر آغوش
پیکر پاک شهیدان
تسلیت ای مرد آتش
تسلیت ای ایران
غرق دود و آه و آتش
خاطرات تلخ و شیرین
هم قطارانی که ماندن
زیر این آوار سنگین
شانه هاتان شد خمیده
از صدای کودکی زار
آن که در دامان مادر
بحر بابا مانده بیدار
غرق دود و آه و آتش
خاطرات تلخ و شیرین
هم قطارانی که ماندن
زیر این آوار سنگین
شانه هاتان شد خمیده
از صدای کودکی زار
آن که در دامان مادر
بحر بابا مانده بیدار