دانلود سرود ملی کشور کلمبیا با لینک مستقیم و کیفیت بالا از رسانه آهنگ
Download Colombia National Anthem
«سرود ملی جمهوری کلمبیا» (اسپانیایی: Himno Nacional de la República de Colombia) نام رسمی سرود ملی کشور کلمبیاست که معمولاً آن را با نام ¡Oh gloria inmarcesible! (ای افتخار بیهمتا) میشناسند. این اثر توسط خوزه دومینگو تورس، بازیگز بوگوتایی، از روی شعری از رئیسجمهور سابق کلمبیا، رافائل نونیز و آهنگی ساخته شده توسط خوانندهٔ اُپرا، ارست سیندیسی، شکل گرفت. این سرود در بند ۳۳ قانون کلمبیا مورخ ۲۸ اکتبر ۱۹۲۰ به تصویب رسید. قانون ۱۹۸ در سال ۱۹۹۵، که قوانین نمادهای ملی را تصویب کرد، پخش آن برای همه رادیوها و تلویزیونها کشور را در ساعت ۶:۰۰ صبح و ۶:۰۰ بعدازظهر اجباری کرده و در مواقع حضور رئیسجمهور و مراسم رسمی دیگر لازم الاجرا نمود.
متن اسپانیولی
¡Oh, gloria inmarcesible!
¡Oh, júbilo inmortal!
En surcos de dolores,
el bien germina ya. (repeat)
((Repeat all))
Cesó la horrible noche.
La libertad sublime
derrama las auroras
de su invencible luz.
La humanidad entera,
que entre cadenas gime,
comprende las palabras
del que murió en La Cruz.
“¡Independencia!”, grita
el mundo americano.
Se baña en sangre de héroes
la tierra de Colón.
Pero este gran principio;
“El rey no es soberano”[۲]
resuena, y los que sufren
bendicen su pasión.
Del Orinoco el cauce
se colma de despojos,
de sangre y llanto un río
se mira allí correr.
En Bárbula no saben
las almas ni los ojos,
si admiración o espanto
sentir o padecer.
A orillas del Caribe,
hambriento un pueblo lucha,
horrores prefiriendo
a pérfida salud.
¡Oh, sí!, de Cartagena
la abnegación es mucha,
y escombros de la muerte
desprecia su virtud.
De Boyacá en los campos,
el genio de la gloria,
con cada espiga un héroe
invicto coronó.
Soldados sin coraza
ganaron la victoria;
su varonil aliento
de escudo les sirvió.
Bolívar cruza el Ande
que riegan dos océanos,
espadas cual centellas
fulguran en Junín.
Centauros indomables
descienden a los llanos,
y empieza a presentirse,
de la epopeya el fin.
La trompa victoriosa
en Ayacucho truena,
que en cada triunfo crece
su formidable son.
En su expansivo empuje
la libertad se estrena,
del cielo americano
formando un pabellón.
La virgen sus cabellos
arranca en agonía
y de su amor viuda
los cuelga del ciprés.
Lamenta su esperanza
que cubre loza fría,
pero glorioso orgullo
circunda su alba tez.
La patria así se forma,
termópilas brotando;
constelación de cíclopes
su noche iluminó.
La flor estremecida
mortal el viento hallando,
debajo los laureles
seguridad buscó.
Mas no es completa gloria
vencer en la batalla,
que el brazo que combate
lo anima la verdad.
La independencia sola
el gran clamor no acalla;
si el sol alumbra a todos,
justicia es libertad.
Del hombre los derechos
Nariño predicando,
el alma de la lucha
profético enseñó.
Ricaurte en San Mateo,
en átomos volando,
“Deber antes que vida,”
con llamas escribió.
ترجمهٔ فارسی
ای افتخار بیهمتا!
ای جاودانهٔ بینظیر!
در فوران درد،
چون خوشبختی جوانه میزنی. (تکرار)
«تکرار همه»
شب ظلمت پایان یافت.
سعادت آزادگی
نور سپیده دم
از عزت پرتو اوست.
تمامی بشریت
که با زنجیرهایشان غرق میشدند،
کلمات را میفهمند
که او کشته شده بر صلیب.
“استقلال!” را بانگ میزند
دنیای آمریکا;
سرزمین کریستف کلمب.
در خون قهرمانان غرق شده.
اما این برترین روش است؛
“سلطنت حاکم نیست”,
باز بانگ آید، و کسانی که رنج میکشید،
محبتتان را برکت دهید.
تخت اورینوکو
از غارت و تاراج غرق میشود،
در میان خون و اشک
رودی به نظر جاری است.
در باربولا
نه روحی و نه چشمی،
میدانند چگونه تحسینشان کنند
یا از ترس رنج برند.
در سواحل دریای کارائیب،
مردمی نادان میجنگند،
آنها ترس را ترجیح میدهند
بر سلامتی دائم.
اُ، آه! از کارتاگنا
سنگین و شدید،
فسادش نابود شده.
از نبردگاه بویاکا،
نبوغ شکوه،
از هر شاخهای قهرمانی میروید
بدون تاجی بر سر.
سربازان بدون زره
پیروز شدند؛
روح و اعتقادشان
چون سپری محافظشان است.
سیمون بولیوار از کوههای آند بگذشت
دو اقیانوس را برهم دوخت،
و شمشیرها جرقه زدند
در یونین.
قرون غیرقابل تحمل
بر دشتها سقوط کردند،
و پیشگویی احساس میشد،
از پایان حماسه.
ترمپت پیروزی
در آیاکوچو فریاد تندر،
همانگونه که در پیروزیها مینوازند،
فوقالعاده نواخت.
با نیروی قدر خود
آزادی نخستین بار بود،
که از آسمان آمریکا
خلوتگهی برساخت.
در آزار و اذیت باکره
موهایش را کشیدند،
و عشقش را از او ستاندند،
او را از سیپراس آویزان کردند.
امیدش را بریدند
بر او سرمایی سخت پوشاندند،
ولی افتخاری بیهمتا
بدنش را حفظ کرد.
بنابرین سرزمین مادری شکل گرفت،
ترومپیلها را پشت سر نهاد؛
در صورت فلکی سیسلوپس
نوری درخشید.
گلی لرزید
بادی مرگبار را یافت،
در پناه لورنس
در پی امنیت گشت.
ولی این نهایت افتخار نیست
برای دفاع در نبرد،
بازوان جنگنده
با حقیقت تشویق میشوند.
برای استقلال مفرد
فریاد بزرگ سکوت نمیکند؛
اگر خورشید بر همگان بتابد،
عدالت آزادی است.
از حقوق مردمان
نارنیو موعظه کرد،
روح مبارزه را
تجسم کرد.
ریکائورته در سن متئو،
در پرواز اجزایش،
“وظیفهٔ پیش از مرگ” را
با سوزاندن شعلههایش نگاشت.