طوفان در فاطمه ام را نشانده بود
دست عجل به آخر کارش رسانده بود
دیدم لباس بر تن او گریه میکند
از او به غیر از نقش ظریفی نمانده بود
فضه به فریادم برس
دیوار و در شده قفس
به سختی میکشم نفس
مردم از این درد
بند اومده نفس هام
سیاهی میره چشمام
انگار دیگه به آخر رسیده غمهام
پاییز عمرم از راه رسیده
تو راه حیدر خونم چکیده
آه و واویلا
تنها کس و کارم علی ،یار گرفتارم علی
تنهات نمی زارم علی،تو این میونه
این شعله ها حریف،وفای من نمیشه
پای تو هستم آقا مثل همیشه
با این همه درد ،راضیم آقا
نبینه هیچ وقت غصه ت و زهرا
آه و واویلا
دنبال حیدر می دوید
از سینه اش خون می چکید
شکر خدا زینب ندید،این ماجرا رو
با ضربه های قنفذ رو خاکه
وقتی که از درد افتاد علی گفت
تا لحظه های آخر علی گفت
آه و واویلا
مجموعه آرشیو مداحی حاج حسن خلج دانلود گلچین مداحی حسن خلج