مث سرمای زمستون دلم از بغض تو لرزید
اوج تنهایی مارا میشه بی بهانه فهمید
تو خود خود عبوری توی این جاده متروک میخونم
از تو همیشه حتی با این ساز ناکوک
آغوشت بستر رویاس که مر از خواب عمیقه
کی بجز تو توی این شهر با من تنها رفیقه
من همون درخت پیرم با همون زخمای کاری
هنوزم قلب تو مونده رو تن من یادگاری
من همون ابر بهارم که میخواد با تو بباره
واسه شاعرانه بودن چیزی جز تو کم نداره
یاور عزیزتر از جون منو از خودت نرنجون
تا ابد کنار من باش اگه سخته اگه آسون
آغوشت بستر رویاس که پر از خواب عمیق
کی بجز تو توی این شهر با منه تنها رفیقه
من همون درخت پیرم با همون زخمای کاری
هنوزم قلب تو مونده رو تن من یادگاری