رود آواره به صحرا
می رود پیچان و نالان
می رود در تیرگیها
شب بر او افکنده دامان
راه صحرا می سپارد
جان به دریا می سپارد
او نشان از عمرما دارد دریغا
♪♪♪
می گریزد گویی از ما
رود آواره به صحرا
می رود پیچان و نالان
می رود در تیرگیها
شب بر او افکنده دامان
راه صحرا می سپارد
جان به دریا می سپارد
♪♪♪
او نشان از عمرمادارد دریغا
می گریزد گویی از ما
بینم که هستی ما
چو رود پهناور
ز موج غم خیزد
به بیکران عدم
شتابد و آنجا
به بهر غم ریزد
بر نمیگردد
رود رفته زراه
می گریزد با موج کبود
چو همین رود است جلوه وجود
♪♪♪
هستی ها هم ور رود
روان از این قالی
به سوی توفانند
برآبهای کبود
بدین نوا مرغان
ترانه می خوانند
بر نمیگردد
عمر گشته تباه می گریزد
با موج کبود
♪♪♪
چو همین رود است جلوه وجود
ترانه می خوانند
بر نمیگردد
عمر گشته تباه می گریزد
با موج کبود
چو همین رود است جلوه وجود
دانلود گلچین آهنگ های محمد نوری