ابروهات طاق دوتا معبد ناب چشمات آتشکده های زرتشت
فرهادم عاشق تو بود وقتی داشت خودش رو با یه تیشه میکشت
گیس تو یه جنگل رازآلود جنگلی معطر و بکر و کبود
دست تو یه پلکانه که منو میرسونه منو به بهشت موعود
♪♪♪
تو چشات جاذبه داره مث سنگ کهربا
تو خدای شخصی منی رفیق و پا به پا
هر کسی تورو ببینه حرفامو میفهمه
و خود آمرزشی تو عصری که بی رحمه
♪♪♪
وقتی میخندی فضا پر میشه از یه عالم صدف و مروارید
تورور باید مث قصه های دور با یه مادیان شبونه دزدید
خال رو تنت یه نقطه است
که خدا ته منظومه ی خلقتش گذاشت
یه روزی تو کتابا مینویسن هیشکی
اندازه من دوست نداشت دوست نداشت
♪♪♪
تو چشات جاذبه داره مث سنگ کهربا
تو خدای شخصی منی رفیق و پا به پا
هر کسی تورو ببینه حرفامو میفهمه
و خود آمرزشی تو عصری که بی رحمه