مرد گوشا روخ به نما طاقت من طاق شده
آنچه که آوردی زمین بر دلم داغ شده
قهر پس از پیش بیا هر چقدر ناز کنی
میخرمش با دلد و جان تا که اخم باز کنی
شهر همه خواب ببین یک سره بیدار توم
راه بیا با دل من مست دیدار توم
زلف که افسان کنی قلب دل آب شود
ثانیه تاخیر کنی جان همه بی تاب شود
شهر همه خواب ببین یک سره بیدار توم
راه بیا با دل من مست دیدار توم
زلف که افسان کنی قلب دل آب شود
ثانیه تاخیر کنی جان همه بی تاب شود
گرچه گی سرد بدم هی بدم سردم
هی تو بخند حوصله کن حوصله کن
حال منو خوب کن از دل من کم گله کن
خسته که از راه برسم جان دلبت جان بدهد
عطر تنت روح دگر بر من بی جان جان بدهد
دست خودم نیست ببین عاشق رفتار توم
جان خودت چاره بکن وان نزارن به خودم
شهر همه خواب ببین یک سره بیدار توم
راه بیا با دل من مست دیدار توم
زلف که افسان کنی قلب دل آب شود
ثانیه تاخیر کنی جان همه بی تاب شود