تو شب بارونی و خیس هیچکسی همقدمت نیست
با یه هدفون توی گوشت راه میری تو جاده خیس
با یه اهنگ قدیمی با یاد دوست صمیمی
میگی که هی بی خیالش ولی اشکاتو میبینی
یادت میاد روزی رو که با هم اینجا زیر بارون
روی نیمکت خیس و قفلیم قصه عاشقی هامون
تو همینجا روی نیمکت قول دادی با هم بمونیم
گفتی ما بالاتر از عشق توی ایین جنونیم
حالا تنها شدم امروز با همون حادثه تلخ
تو که رفتی زیر خاک و منو تنهایی و نیمکت
یاد تو میکنم و اشک توی چشمام حلقه میزد
همه فکر کردن که بارون صورتم رو خیس میکرد
تو همینجا روی نیمکت قول دادی با هم بمونیم
گفتی ما بالاتر از عشق توی ایین جنونیم