آواز خوانی در شبم سرچشمه خورشید تو
یار و دیار و عشق تو سرچشمه امید تو
ای صبح فروردین من ای تکیه گاه آخرین
ای کهنه سرباز زمین جان جهان ایران زمین
ای در رگانم خون وطن ای پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن ایران من ایران من
ای داغدیده بازگو بلخ و سمرقندت چه شد
صد ها جفا ای مادرم دیدی و مهرت کم نشد
از خون سربازان تو گلگون شده رویت وطن
ای سرو سبز بی خزان ای مهر تو در جان و تن
ای مادرم ایران زمین آغاز تو پایان تویی
بردشت من باران تویی درچشم من تابان تویی
ایران من ایران من آن مهر جاویدان تویی
ای در رگانم خون وطن ای پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن ایران من ایران من
در ظلمت تاریک شب مرغ سحر خوان منی
در حصر هم آزاده ای تنها تو ایران منی
اینجا صدای روشنت در آسمان پیچیده است
گویی لبانت را خدا روز ازل بوسیده است
ای مرغ حق در سینه ات با شور خود بیداد کن
آواز خوان شب شکن بار دگر فریاد کن
ظلم ظالم جور صیاد آشیانم داده بر باد
ای خدا ای فلک ای طبیعت
شام تاریک مارا سحر کن
ای مادرم ایران زمین آغاز تو پایان تویی
بردشت من باران تویی درچشم من تابان تویی
ایران من ایران من آن مهر جاویدان تویی
ای در رگانم خون وطن ای پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن ایران من ایران من