متن آهنگ ( متن ترانه ) یک ربع آخر حمید یوسفی و رامتین ریسمان

میخوام زل بزنم توو اون چشمای
پر غمت آخه فردا روز اجرای حکممه
شاید دیگه چشمات این چشمامو ندید
فقط به بچه ها ی وقت نگی زندانه ددی
بگو ناراحت نشن اونا از دوری من
بگو جبهه رفته یا که هستش ماموریت
بگو شهیده نیستش بشه شریکمون
بچه دنیا بیاد قیافش هست شبیهمون
تورو خدا بخند شاید نبینم
میخوام زل بزنم توو اون چشمای
پر غمت آخه فردا روز اجرای حکممه
شاید دیگه چشمات این چشمامو ندید
فقط به بچه ها ی وقت نگی زندانه ددی
بگو ناراحت نشن اونا از دوری من
بگو جبهه رفته یا که هستش ماموریت
بگو شهیده نیستش بشه شریکمون
بچه دنیا بیاد قیافش هست شبیهمون
تورو خدا بخند شاید نبینم من خندتو دیگه
این لحظات آخرو تو غم نکن دیگه
نخور حرص بیخودی
چرا گریه میکنی شاید قسمت بوده
شده قصه اینجوری
از ی ربع به ما نزدیک سه دقیقه گذشت
بیا ی لحظه بخند نریز ی دقیقه تو اشک
پرسید بابا کجاست جواب حرفشو بدون
بگو جونشو داد حاضر نشد حقشو بده
اینجا جامون نیست پلکام خیسه از بارون نیست
اشکامون میبارن انگار هیچکس همرامون نیست
مامانم میگفت وقتی عروس میاد
بعدش بچه میاد
میشه خنده زیاد
دیگه غم نمیاد مثه بچگیا
دلم بچه میخواد ولی بخت سیاست
آخه کار بدی کردم که کارگری کردم
راه کجی رفتم که ضایعترین هستم
پس خدا کجا رفت
شاید میخوای زجرم بدی
پاشم از نگاهت